صفحه به صفحه ستونی است که اقتباس های ادبی را در مکالمه با مطالب اصلی خود بررسی می کند. باشگاه کتاب خود را فراخوانی کنید و چند کاناپه تنظیم کنید ، ما در حال خواندن هستیم.
من هنوز تماشا نکردم عشق ، ویکتور، مجموعه دنباله فیلم عاشقانه نوجوانان همجنسگرا 2018 ، عشق ، سیمون. اما وقتی امیدوارم که رفتار سریال با ویکتور بهتر از این فیلم با سایمون باشد.
این فیلم اثری فعال مخرب نیست. مانند رمان بزرگسال جوان که از آن اقتباس شده است – برنامه Simon Vs The Homo Sapiens، نوشته شده توسط بکی آلبرتالی – عشق ، سیمون جدی است به روشی که تعداد کمی ازدختران متوسط فیلم های دبیرستان هستند. در یک مصاحبه برای PFLAG ، مدیر گرگ برلانتی نحوه برخورد او با فیلم را حدس می زند: “همه لیاقت عشق دارند”.
این اخلاق در راه مشهود است عشق ، سیمون به شخصیت های خود نزدیک می شود. در حالی که اکثر انرژی آن معطوف به سایمون و به تصویر کشیدن مبارزات او با همجنسگرایی آشکار در جامعه ای با همجنسگرائی ریشه دار است ، لحظات کمی همدلی را برای بازیگران حامی خود نیز پیدا می کند. این فیلم به موضوعاتی مانند زندگی پرتنش در خانه ابی سوسو ، مسائل عزت نفس نیک آیزنر یا احساس جدا شدن غیرقابل قضاوت از دوستانش لیا بورک می پردازد. هر کس شایسته است داستان خود را بشنود. “همه لیاقت عشق دارند.”

اما جایی که فیلم دست و پا می زند ، نحوه نشان دادن این عشق است. قبل از رمان نویس شدن ، آلبرتالی به عنوان مشاور دبیرستان کار می کرد ، و بخشهایی از سیمون در مقابل، به ویژه مواردی که سایمون به دلیل رابطه جنسی خود به عنوان یک همجنسگرا با دیگران سازگار است ، به عنوان توصیه ای که وی ممکن است به دانشجویان واقعی داده باشد ، خوانده می شود. از سایمون و نه از خواننده خواسته می شود کسانی را که با او بدرفتاری می کنند ببخشد ، حتی اگر عذرخواهی کنند.
این فیلم به عنوان قطعه ای از نمایشگاه هالیوود ، با مجموعه قواعد متفاوت داستانگویی مقید است آلبرتالی، کسی که فدیه را ترجیح می دهد ، حتی اگر این فدیه لزوماً سزاوار نباشد.
مارتین آدیسون
که در عشق ، سیموندر مورد ما ، از ما خواسته شده است که رستگاری باجگیر سایمون ، مارتین آدیسون را بپذیریم. اهرم مارتین در برابر سایمون ایمیل هایی است که وی با هم قلم خود ، یک دانش آموز همجنسگرای محصور در دبیرستان ، که با نامزد آبی “Blue” رد و بدل کرده است. پس از کمی بی احتیاطی از طرف سیمون (فراموش کردن ورود به سیستم از طریق ایمیل شخصی خود در دسکتاپ کتابخانه مدرسه) مارتین ایمیل ها را کشف می کند. مارتین به جای اینکه از سیستم خارج شود و در مورد رابطه جنسی سایمون مودبانه سکوت کند ، به جای آن ایمیل ها را از صفحه نمایشگر گرفته و تهدید می کند که آنها را به صورت آنلاین ارسال می کند مگر اینکه سایمون به او کمک کند با دوست خود ، دانشجوی جدید انتقال ، ابی سوسو ، ارتباط برقرار کند.
این رمان و فیلم هر دو تلاش زیادی می کنند تا تأکید کنند که مارتین از شدت کامل تهدید خود نمی فهمد. مارتین – بدیهی است که با تهاجمی دگرجنس گرا – احساس می کند باید برای سیمون روشن کند که او “علاقه ای به او” ندارد و پیشنهاد می کند که سیمون باید با برادرش قرار ملاقات بگذارد زیرا “آنها هر دو همجنسگرا هستند”. کمبود همدلی مارتین در کل نشان داده شده است ، و از این رو می تواند درونیات سیمون را به دلیل جنسیت او کاهش دهد. از آنجا که سیمون به مردان علاقه مند است ، مارتین تصور می کند که به هر مردی علاقه مند خواهد بود ، فرضیه ای که نحوه جذب را فراموش می کند و تصور آن در زندگی واقعی بسیار رایج است.

مارتین در رمان توضیح بیشتری می دهد (جزئیاتی که شاید از نظر تاکتیکی در این فیلم حذف شده باشد) ، اعتراف می کند که از زمان بیرون آمدن برادرش ، والدینش “معامله بزرگی” از آن کرده اند ، پرچم های غرور را برافراشته اند و سعی در خانه خود را تا آنجا که ممکن است دوستانه همجنسگرا کنند بین خطوط این جمله روشن است: او از نظر جنسی برادرش احساس می کند از نظر عاطفی درگیر است و آن را در سایمون بیرون می کشد.
آنچه او نمی تواند در نظر بگیرد این است که چرا والدینش از این طریق “معامله بزرگی” انجام می دهند. والدین مارتین می دانند که بیرون آمدن چیزی است که کودک را آسیب پذیر می کند. همراهی با این عمل ترس از این است که عشق بی قید و شرط والدین در تمام مدت مخفیانه مشروط شده باشد. شرطی بودن عشق هرگز در زندگی مارتین تهدید نشده است ، بنابراین او همدلی با برادرش ، یا سیمون ، یا به طور کلی تجربه همجنسگرایی ندارد.
بنابراین ، مارتین برای خواننده / تماشاگر فیلم دگرجنسگرایان جایگزین است ، قوس خود را – جایی که او از سیاه نمایی سیمون به حمایت از او می رود – همان چیزی است که قرار است آنها را ببندند. همانطور که مارتین همدلی با سایمون را می آموزد ، آنها نیز چنین می کنند.
همدلی با گذشت برابر نیست
سخت ترین قسمت از برنامه Simon Vs The Homo Sapiens و عشق ، سیمون، به ویژه به عنوان یک خواننده / تماشاگر همجنسگرا وقتی است که مارتین از سایمون به مدرسه برود. این ضرب و شتم برای قوس های شخصیت سیمون و مارتین ضروری است ، البته اولی متوجه می شود که دروغ چه درد بزرگی (چه خودش و چه دیگران) دارد ، و دومی متوجه می شود که با سیاه نمایی سیمون را چه غم و اندوهی به او وارد کرده است. هنوز هم صحنه ای که سیمون به مارتین می گوید ، “من تصور می کنم کسی است که تصمیم می گیرد چه موقع و چگونه و چه کسی می داند ، و چگونه می توانم آن را بگویم ، این چیزی است که فکر می کنم مورد من باشد” ، هضم سخت است.
از همان لحظه انجام این کار مشخص است که مارتین پشیمان است که سایمون را در مقابل کل مدرسه فرار کرده و از سایمون می خواهد که او را ببخشد. اما مانند بیرون آمدن ، این نیز انتخاب سایمون است که چه کسی را ببخشد و برای چه چیزی. سایمون عذرخواهی را رد می کند. مارتین همدلی را آموخته است ، او دیگر کسی را بیرون نخواهد آورد ، اما این واقعیت او را تغییر نمی دهد. برنامه Simon Vs The Homo Sapiens قوس شخصیت مارتین را حل می کند و می فهمد که بهترین کاری که می تواند برای او انجام دهد این است که دیگر در زندگی اش دخیل نباشد و از طریق ایمیل به او می گوید:
“و من حسادت می کنم که چگونه دختری مانند ابی می تواند اینجا نقل مکان کند و از بین همه دوست شود با شما دوست شود ، و شما در حال حاضر دوستان زیادی دارید ، و من فکر نمی کنم شما حتی یک معامله بزرگ هم داشته باشید … فقط گفتن که به نظر می رسد این کار برای شما خیلی آسان است و شما باید بدانید که واقعاً خوش شانس هستید … کاملاً لیاقت آن را دارید. شما شخص بسیار خوبی هستی ، اسپیر و شناختن تو خیلی جالب بود. اگر می توانستم دوباره این کار را انجام دهم ، شما را با دوست داشتن سیاه نمایی می کردم و این کار را رها می کردم. “
عشق ، سیمون قوس شخصیت مارتین را به گونه دیگری حل می کند. این روایت ، همانطور که در رمان اتفاق می افتد ، به اوج خود می رسد ، سیمون از آبی خواست که در کارناوال محلی با او ملاقات کند ، با این امید که معاشقه آنلاین آنها بتواند به یک عاشقانه واقعی تبدیل شود. در ابتدا ، Blue نشان نمی دهد ، و سیمون نگران است که او را لرزاند ، که مارتین با انتشار نامه های الکترونیکی ، او را برای همیشه ترساند. در آخرین ثانیه ، آبی می رسد و آنها بوسه می زنند – این فیلم به شیوه فیلم های عاشقانه ملودرام است.

این فیلم یک تغییر اساسی در نحوه نمایش این سکانس از وقایع ایجاد می کند. قبل از رسیدن بلو ، سیمون بلیط چرخ و فلک را تمام می کند (سواری که او از آبی خواست تا با او ملاقات کند) و به نظر می رسد که پنجره اش را از دست داده است. درست قبل از اینکه سوار شود ، مارتین به طرف او می دود و بلیط های خود را به او پیشنهاد می کند ، به عنوان نوعی عذرخواهی – به عنوان فدیه.
این رستگاری ، سایمون را تابع مارتین می کند. سیمون بار دیگر تابع هوی و هوس خود است و به حسن نیت خود اعتماد می کند. در حالی که مارتین یک نیروی برای خوب است تا بیمار ، پویایی او با سایمون یکسان با پویای آنها در هنگام سیاه نمایی است. مارتین بازخرید می شود ، اما این به هزینه سیمون تمام می شود. از نظر تئوری سیمون می تواند بلیط ها را رد کند و فرصت دیدار با بلو را از دست بدهد.
اما این واقعاً مهم نیست. پس از اینکه سیمون صریحاً به او گفت گم شود ، مارتین با ارائه بلیط ها ، مجدداً خود را در وضعیت قرار داده است.
در حالی که قصد مارتین خوب است ، معنای اساسی آن هر چیزی است ، زیرا او فقط درس خود را به سطحی ترین نوع آموخته است. در سطح ذاتی ، او به سیمون احترام نمی گذارد. اگر همدلی وجود داشته باشد ، فقط تا حدی گسترش می یابد که باعث می شود مارتین احساس کند آدم بدتری است ، نه همدلی به خاطر همدلی.
نتیجه گیری: پایان خوش ، اما برای چه کسی؟
یک فیلم هالیوودی باید مخاطبان گسترده تری از یک رمان را جذب کند. هزینه ساخت فیلم به مراتب بیشتر از هزینه چاپ کتاب است. به عنوان شخصیت جایگزین برای بیننده دگرجنسگرایانه ، منطقی است که تصویر شخصیت مارتین را نرم کنیم. اکثر علاقه مندان به سینما دگرجنس گرا هستند ، شما نمی خواهید آنها را به عنوان شرور تلقی کنید.
مسئله این نیست که آنها قوس مارتین را تغییر دادند ، بلکه نحوه کار را تغییر دادند. بعید است که گرگ برلانتی (خود یک مرد همجنسگرای آشکار) ، یا هم نویسندگان فیلم ، ایساک آپتکر و الیزابت برگر، تصمیم گرفت فیلمی بسازد که شخصیت های همجنسگرای خود را با هزینه آنتاگونیست دگرجنس گرایانه کوتاه تغییر دهد ، اما این همان اتفاقی بود که افتاد.
برلانتیشعار نوشتن فیلم به ویژه مناسب است. بله ، “همه لیاقت عشق دارند” ، و بخشش بیان نهایی عشق است. اما این فیلم یکی از دروس اساسی مواد اصلی خود را درک نمی کند. سیمون مجبور نیست که آن بخشش را فراهم کند ، و نه آن عشق ، به خصوص به کسی که دیه عشق خود را نگه داشته است.
آیا احساس می کنید مارتین آدیسون لیاقت لحظه رستگاری خود را دارد یا نه؟ در نظرات زیر بحث کنید!
آیا محتوایی از این دست برای شما مهم است؟
عضو شوید و از روزنامه نگاری فیلم حمایت کنید. قفل دسترسی به همه مقالات عالی فیلم استعلام را باز کنید. به جامعه ای از خوانندگان همفکر و علاقه مند به سینما بپیوندید – به اعضای خصوصی ما دسترسی پیدا کنید ، به فیلمسازان مستقل پاسخ دهید و موارد دیگر.
همین الان ملحق شوید، همین الان بپیوندید!